می نویسم برای خودم و خودت

اینجا شاید معجزه ای برای آرزو های کوچک من باشد. شاید....

می نویسم برای خودم و خودت

اینجا شاید معجزه ای برای آرزو های کوچک من باشد. شاید....

می نویسم برای خودم و خودت

فاطمه ولی پور
دانشجوی فارغ شده مهندسی شهرسازی دانشگاه بجنورد
از نسل بهار وجنگل و دریای شمال کشور
یه جوون که تو مسیر مهندس شدن کلی راه مختلف برای زندگی کردن و کشف خودش رو تجربه می کنه
که هر کدوم دنیای خودشونو دارن
و داره تلاش می کنه تا با فرمول های مهندسیش بهترین آلترناتیو زندگیشو پیدا کنه
دختری که دنیای رنگارنگ جوونیش
پر از دفتر های نیم نوشته شده است و اینجا دفتر چندم اون برای نوشتنِ.....

آخرین مطالب

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

باز نصف شبی بین سکوت خوابگاه هوای نوشتن افتاد تو سرم

دفه پیش که داشتم می نوشتم سعی کردم حس خوبم رو تا جایی که میشه بنویسم

اما بعدش که مثل همه ی داستانای دنباله دار زندگیم درگیر پیامد تصمیماتم بودم به این فکر کردم این موج خوب و بدی تا کجا ادامه داره؟

تو این مدت کم بیشتر از هر وقت دیگه این درگیر فرار بودم

فرار از خودم

فرار از فکر کردن

فرار از بقیه

ولی شنیدین میگن عشق و نفرت هر دو یه جور حس هستن

هر کدومشون که درگیرمونکنه باعثمیشه به اون موضوع خاص بیشتر فکر کنیم

از امشب می خوام سعی کنم جای نفرت ورزیدن و فرا از چیزای نا خوشایند زندگیم، بزنم کوچه علی چپ و بی خیال بشم

می دونم که زیاد خواستم و نشد ولی دل به دریا می زنم و دوباره و دوباره از خودم می خوام که تلاش بکنم

توی این دو هفته برای دور شدن از اتفاقای پیش اومده ف با فکر کردن زیاد بهش فقط اونو به خودم نزدیک و نزدیک تر کردم تا جایی که به خودم اومدم

گفتم اگه قراره دیگه خودمو اذیت نکنم پس چرا هنوز بهش فکر می کنم

یه داستان تو کتاب ملت عشق بود اینکه:

"یه روزی دو نفر توی مسیر از رودخونه میگذشتن که یه خانمی رو دیدن که نمی تونه عبور کنه

یکی از اون دو نفر اون خانم رو بلند کرد و از اب عبور داد

چند ساعت بعد دوست دیگه گفت که تو چرا به اون خانم که نا محرم بود دست زدی باید ولش می کردی تا خدا کمکش کنه

اون مرد برگت گفت اتفاقا من ولش کردم ولی این تویی که تو ذهنت هنوز دارش و ولش نمی کنی"

گاهی اوقات ما با فکرامون نمی ذاریم که راحتی رو لمس کنیم

سخته ولی میشه بیشتر و بیشتر به اون چیزایی که تو ذهنمون جریان داره جهت بدیم

به قول دیالوگ فیلم عاشق:" به انچه فکر می کنی، بیاندیش"

نمی دونم چرا از هر دری سخنی شد

ولی باور کنین که به خاطر مغز در حال چرت منه

دوباره سر میزنم و اصلاحش می کنم

فعلا یا علی و شب بخیر....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۷ ، ۰۱:۵۸
فاطمه ولی پور

به نام او

اومدم از این چند روز پر جریان بگم

از حس های مختلفی که سر جریانای مختلف تجربه کردم

از شروع بد اردو 

اما بعدش گذروندن یکی از بهترین اردو هام کنار دوستای خوب و دوست داشتنی

از برگشتن و یه تصمبم برای خالی کردن زندگیم

یه تصمیم برای خودم

برای اینکه به خودم ثابت کنم حد اقل خودمو دارم

که برای خودم ارزشمندم

و نگه داشتن نشونه های این تصمیم برای عبرت گرفتن های بعدی...

از حس خوب صبح بعد که پر از حس رهایی بود

از تجربه قشنگ اینکه اگه یه چیزایی که نا آرومت می کنن رو دور بریزی

اونوقت سیل اتفاقای خوبه که سمتت میان

نمی دونم تا کی دووم داره

نمی دونم تا کجا می تونم تجربش کنم

ولی عاشق این حس رهایی شدم

از این به بعد یادم می مونه که آدمای مهم زندگیم رو سر هر چیزی فراموش نکنم

از این به بعد یادم می مونه که از هر اتفاقی قشنگ ترین لحظه هاش رو ثبت کنم

که یه بانک بزنم فقط برای خودم

یه بانک برای ذخیره حس های خوب

برای ذخیره خدا رو شکر هایی که از ته ته دل میاد

برای خودِ خودِ خودم

خدایا شکرت

خدایا ممنون که هستی

خدایا می دونم همیشه هستی ولی مواظب دلم باش

مواظب همه ادمای زندگیم باش

مواظب همه ی اتفای خوبمون باش

خدایا معجزه ذکری که به ما یاد دادی رو دیدم

ممنون از این همه آرامش که تو این صبح عزیز 

تو این عید قشنگ بهترین بندت به من بخشیدی

خدایا ممنونتم

پ.ن: ذکر یونسیه برای در مان ناراحتی های زندگی

یه معجزه واقعی

لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۱:۱۲
فاطمه ولی پور