می نویسم برای خودم و خودت

اینجا شاید معجزه ای برای آرزو های کوچک من باشد. شاید....

می نویسم برای خودم و خودت

اینجا شاید معجزه ای برای آرزو های کوچک من باشد. شاید....

می نویسم برای خودم و خودت

فاطمه ولی پور
دانشجوی فارغ شده مهندسی شهرسازی دانشگاه بجنورد
از نسل بهار وجنگل و دریای شمال کشور
یه جوون که تو مسیر مهندس شدن کلی راه مختلف برای زندگی کردن و کشف خودش رو تجربه می کنه
که هر کدوم دنیای خودشونو دارن
و داره تلاش می کنه تا با فرمول های مهندسیش بهترین آلترناتیو زندگیشو پیدا کنه
دختری که دنیای رنگارنگ جوونیش
پر از دفتر های نیم نوشته شده است و اینجا دفتر چندم اون برای نوشتنِ.....

آخرین مطالب

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

سلام صبح بخیر
شاید بگید دیگه داره از صبح می گذره ولی من از ساعت نزدیک 4 که برای نماز بیدار شدم تا همین حالا داشتم زندگی می کردم..
آره زندگی
بعد نماز برای سر حال شدنم دوش گرفتم و رفتم سر وقت پستی که قرار گذاشته بودم تو اینستا بذارم
این چند مدت ذهنم درگیر این بود که حرف های زدنیم رو جایی که فقط برای خودم نمونه بزنم و بالاخره اون تابو شکست و از دیروز شروع کردم به نوشتن
 هرچند مبتدی و ساده اما برای خودم دلچسبه
بعدصبحونه هم گفتم وقتشه یه سر به لب تابم، اینجا، وبلاگ هایی که دنبال می کنم بزنم البته بماند که قصد اصلی حرکت زدن برای پروژه بود ولی خب دیگه امان از من....
از اونجایی که امروز از صبح دارم می نویسم دیگه حرف دونم داره کم میاره ولی خوشحالم که اینجا رو دارم تا بخونم و بنویسم و انرژی بگیرم برای کل روزم

راستی اگه دوست داشتید به اینستام سر بزنید:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۸ ، ۰۸:۳۸
فاطمه ولی پور

خواستم صفحه رو ببندم که دیدم هنوز حرف دارم

با اینکه ساعت 10 تا 5 عصر کارگاه دارم و باید برای یادگیری تفکیک و.... سر حال باشم تا هم چیزی که خیلی دوستش دارم (gis) و خیلی برای آینده کاری بهش نیاز دارم رو یاد بگیرم ولی طبق عادت هر روز تا نه خوابم نمیبره و احتمالا باید از تمام قوای جسمی و فکری استفاده کنم تا سر پا وایستم

و حالا که دارم فکر می کنم میبینم امشب هم شبی نیست که بشه ازش گذشت و خوابید و اوج فاجعه رو تو دورهمی کارگاه مانندی میبینم که به اصرار خودم برای چهارشنبه گذاشتم تا ذهنم رو خلوت تر کنم

اینا رو گفتم تا یادم بیاد با همه بی حالی ها و خستگی ها و روزمرگی های حال به هم زن..

من هنوز دارم زندگی می کنم و چیزهایی هستن که انجام دادنشون باید من رو  سر پا نگه داره 

الان که دارم مینویسم منتظرم در خوابگاه رو باز کنن تا برم پشت خوابگاه و قدم بزنم و فکر کنم و فکر کنم و فکر کنم

تا هم صحبت خودم بشم ببینم مشکلم چیه؟

تا یه فصل کتک مفصل به خودم بزنم که چرا اینهمه استرس رو برای پایان نامه، آزمون رانندگی، پروژه کارگاه دارم تحمل می کنم ولی دریغ از یه قدم درست و حسابی

دلم می خواد تو رینگ بوکس باشم و خودم رو خورد خاکشیر کنم

ولی همونقدر دلم می خواد دلخوشیم رو پیدا کنم

دلخوشی ای که مجبور نباشم برای بقیه توضیحش بدم..


باید برم

باید برم و تو سوز کم بهاری دم صبح مغزم هوا بخوره

باید برم و دنبال معجزه بگردم


خداحافظ


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۵۱
فاطمه ولی پور
سلام..
از شب یلدا تا حالا کلی حرف نزده مونده
از شب یلدا تا حالا کلی اتفاق افتاده
از شب یلدا تا حالا پر از حرف بودم که گاهاً تو دفتر و اینستا و توییتر و... خالی شده 
از شب یلدا تا حالا باید اینجا پر میشده ولی هیچ اتفاقی نیافتاده
هیچ متنی نوشته نشده
هیچ کسی حتی به اینجا سر نزده
و همچنان اینجا خانه امن من برای صحبت کردن با خودمه
آخه دیگه ناامید شدم از پیدا شدن کسی که هم صحبتم بشه
که بفهمه دردم چیه
که از سر شب شروع کنیم حرف زدن و یهو سرمونو سمت پنجره بگیریم و بگیم واااای
کی صبح شد؟
ناامیدی کفره ولی من کافر نیستم
فقط منتظرم
و چقدر بده این انتظار
هرچی طولانی تر صبر کمتر
هر چی طولانی تر خسته تر
هر چه طولانی تر منفعل تر...

می دونی یه موقع هایی به این فکر می کنم خب که چی؟
اگه یکی پیدا بشه حالت خوب میشه؟ همه چی رو روال میافته؟ تو
آره خود خود تو تغییر می کنی؟
و تاسف آوره که تو اوج تردید می گم نه
من همینم 
شاید یه آن حال دلم خوب بشه
مثل شبهایی که یهو حالت خوبه

اما دلم خودشو به خواب شده
مثل بچه ای که صدای پای مامانشو میشنوه و چشماشو میبنده تا با ناز مامانش از خواب بلند بشه
دلم خودشو به خواب زده وناز کش می خواد
دلم غصه می خوره و همدم می خواد
دلم عصبانی از این اعترافات ولی دیگه نمی کشه

دلم حال خوب می خواد
از اون حال خوبایی که با یه حرف و نگاه فرار نکنه
از اون حال خوبایی که با تمام کم خوابی کله صب بیدارت کنه و بگه یا علی
از اون حال خوبایی که خستگی راه و به جون بخره تا عزیزشو شاد کنه
از اون حال خوبایی که خود خدا بندازه تودامن دلم


دلم غصه نخوریا...
خدا هست
هنوز روزنه هست
تو حرکت کن
تو بخواه
تو بیدار شو
خدا هست...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۱۵
فاطمه ولی پور