می نویسم برای خودم و خودت

اینجا شاید معجزه ای برای آرزو های کوچک من باشد. شاید....

می نویسم برای خودم و خودت

اینجا شاید معجزه ای برای آرزو های کوچک من باشد. شاید....

می نویسم برای خودم و خودت

فاطمه ولی پور
دانشجوی فارغ شده مهندسی شهرسازی دانشگاه بجنورد
از نسل بهار وجنگل و دریای شمال کشور
یه جوون که تو مسیر مهندس شدن کلی راه مختلف برای زندگی کردن و کشف خودش رو تجربه می کنه
که هر کدوم دنیای خودشونو دارن
و داره تلاش می کنه تا با فرمول های مهندسیش بهترین آلترناتیو زندگیشو پیدا کنه
دختری که دنیای رنگارنگ جوونیش
پر از دفتر های نیم نوشته شده است و اینجا دفتر چندم اون برای نوشتنِ.....

آخرین مطالب

نشد...

دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۹، ۰۴:۰۰ ق.ظ

آخرش نشد از کرونای لعنتی ننویسم

دیروز که خبر فوت یه آشنای دوست داشتنی به خاطر کرونا رسید همش خودم زدم به اون راه که خب خدا بیامرزه و من وظیفم یه نماز و فاتحه است که میفرستم

ولی حالا آخر شبی که اینور و اونور حرفای بچه ها و نزدیکانش رو که غریبونه یه گوشه تو دنیای مجازی گیر آوردن و بی قرار براش مینویسن رو می خونم تموم وجود و فکر و ذهنم درگیر مرگ میشه

مرگی که فلسفه و منطق و علم و همه مدعی های دنیا جلوش کم میارن و ما می مونیم و یه بن بست 

یه بن بست که وقتی بهش رسیدیم تموم خاطراتمون رو برای عزیزا و آشناهامون به نمایش میذاره و بعد همون آدما با همون فلسفه و منطق و علم و.. به زندگیشون ادامه میدن

شاید زندگی واقعا یه بازیه شایدم یه فیلم

یه فیلم که تموم مراسمات و یادبودی که گرفته میشه حکم تیتراز آخرش رو داره

یه تیتراز پر از اسم 

پر از اسم آدمای مهمی که نقش بازیگرای زندگیمونو داشتن

آدمایی که از اول تا تهش پشتیبان زندگیمون بودن

آدمایی که یه قسمتایی اومدن و بهش رنگ دادن و رفتن

آدمایی که به حکم ادب برای احترام به مونده ها میان و حکم با تشکر از آخر تیتراز رو دارن

اما یه اسم هه جا ثبت میشه و کنار عکس و شمع  میشه ستون مجلس

اسم نویسنده

اسم منِ تمام شده

و تمامش بستگی به این داره که چطوری نوشته باشیمش

برای دیگران چه ژانری داشتیم

درام؟

رمانتیک؟

دوستانه؟

خانوادگی؟

تراژدی؟

اجتماعی؟

وحشت؟

...؟

هر چی که باشه اگه این تیتراژ نباشه

اگه یه چیز نحسی بیاد و پایان رو بدون هیچ خاطره ای باز بذاره

اونوقت شاید برای اون اسمای آخر پاک بشه و اثری نمونه اما

اما همیشه برای بازیگراش یه گوشه ذهن می مونه و پاک نمیشه

یه پرانتز بسته نشده

یه درد تموم نشدنی

یه ترس بزرگ از کلمه ناگهان

 

واااای از تو کرونا

وای از تو که اینطور ناگهانی حق عزیزانمون رو میگیری

وای از تو نحس ترین خاطره 

وای از تو

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۱۸
فاطمه ولی پور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی